برای آن کس که تنها رفت

پرنده ، همقفس ، همخونهء من
زمستون رفت و شد فصل پریدن

همین دیروز تو از این خونه رفتی
ولی از اومدن چیزی نگفتی

تو را در حنجره یک دشت آواز
تو را در سر هوای خوب پرواز

من اینجا خسته و غمگین و تنها
نمیدونم که می مونم تا فردا

چی میشد اون هوای برفی و سرد
تو رو راهی به این خونه نمیکرد

بهار کاغذین خونهء من
تو رو راضی نکرد آخر به موندن

من عادت میکنم با درد تازه
جدایی شاید از من من بسازه

دلم تنگه دلم تنگه برایت
نگاهم با نگاهت داشت عادت

تو اونجا با گلای رنگارنگی
من اینجا پشت دیوارای سنگی

تو با جنگل تو با دریا تو با کوه
منو اندازه ی یه فصل اندوه

من عادت میکنم با درد تازه
جدایی شاید از من من بسازه

دلم تنگه دلم تنگه برایت
نگاهم با نگاهت داشت عادت

 

شاعرش را نمی دونم ولی خوانندش مانی رهنما

نظرات 1 + ارسال نظر
گل پسر یکشنبه 24 اردیبهشت 1385 ساعت 04:04 ب.ظ http://mamaliz.blogsky.com

لطف کردی سر زدی بازم چشامونو روشن کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد